کد خبر ۱۰۶۷۵۹ انتشار : ۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۲۴

بهمن شصت و پنج و خاطره تلخ آن روز

مهدی توکلیان

به دست زمان سپردن خاطره ها را فراموش نمی کند درست مانند نخستین روز بهمن سال 65 که مادران و پدرها برای فرزندانشان دعا کردند و ان ها راهی مدرسه و چشم انتظار بازگشت عزیزانشان که ناگهان  انفجار وحشتناکی قلب شهر را لرزاند و صدایی سرشار از ترس و وحشت تمام شهر رافرا گرفت.

صدای اژیرها تمام شهر را فراگرفته بود و صدای ماشین های  امبولانس و پلیس بود که به سوی محل حادثه می رفتند. همان روزها هم همین لباس سبزهای مهربان و مظلوم هم برای از بین بردن سایر خطرها اماده بودن تا با جان خود از جان دیگران محافظت کنند سربازان سپاه که درمیان مردم و عاشقانه برای حفظ جان و مال و ناموس و خاک وطن تلاش می کردند تا اب در دل هیچ شهروندی تکان نخورد.

بوی سوختن در فضای شهر پیچیده بود و در مرکزی ترین نقطه شهر یک موشک تمام خودروی حامل دانش اموزان گروه سرود مدرسه راهنمایی قطب راوندی را سوزانده بود معلمی جوان که با صداقت تمام برای رشد و تعالی استعدادهای نوجوان شهرش تلاش میکرد نیز همراه نه فرزند دیگر این سرزمین مسافران اسمان شده بود حمید صادقی مربی پرورشی مدرسه و همراه گروه سرود.

- نخستین روز بهمن سی و سه سال قبل در تاریخ این سرزمین ماندگار شد حادثه ی تلخ و جانسوز شهادت عده ای از همشهریان که در میان انان این گروه سرود  دل های بیشتری را سوزاند .خبری تلخ که مدرسه ای را عزادار کرد معلم و دانش اموز گریه می کردند و اشک و اه و اندوه بود که سرمشق ان روزهای بهمن بود روزهایی سخت که هیچ کس برای ان اتفاق عذرخواهی نکرد .روزهایی که رسانه های انلاین نوین نبودند تا خبر مظلومیت این شهیدان مظلوم را به سرعت چشم بر هم زدنی به جهانیان مخابره کند تا مردم جهان بدانند که دشمن چه قدر ناجوانمردانه جان مردمی را می ستاند که هیچ دفاعی از خود ندارند و چه حجم از مردمی که داغدار عزیزانشان هستند.

روزگارانی تلخ و سخت برای همگان بود همشهری هم کلاسی هم مدرسه ای یا هم وطن نمی دانم کدام واژه مناسب تر است اما می دانم دردی مشترک بر سینه های داغدار نشانده بود دردی که ریشه جان و دلمان را می سوزاند و هم چنان نیز مرور این خاطرات دلسوز تلخ و ناگوار است.

و اما مصیبت دیده و فرزند از دست داده این درد را بهتر می شناسد مادری که هزار حسرت و ارزو را در دلش نهان کرده است و با خبر های شاد هم سن و سال های قرزندش تنها می سورد او هم ئوست داشت تا فرزندش را در لباس دامادی ببیند برایش جشن فارغ التحصیلی بگیرد و از همه مهم تر راه رفتن فرزند رشیدش را ببیند و لذت ببرد دانشگاه رفتن و سربازی رفتنش را و خدمت کردم فرزندش به هم میهن هایش را.

پدرهای ان شهیدان دانش اموز دوست داشتند تا عصای پیری را در کنارشان داشته باشند و با نوه های خود شادمانی کنند درست مانند خانواده های شهیدان مدافع حرم و حریم وطن شهیدان امنیت و گمنامی که برای حفظ خاک و ناموس ایران اسلامی از هیچ تلاشی دریغ نکرده و در مسیر ولایت با بصیرت تمام قدم برداشتند تا امروز عده ای نابخرد بتوانند حرمت شهید و شهادت را بشکنند و با نافهمی خود به حرمت های ارزشمند تراثی خود جسارت کنند.

شاید هم وظیفه مدیران فرهنگی و متولیان امر بوده و هست تا با توسل به ساحت هنر بتوانند نام و یاد و خاطرات این همه شهید را زنده نگه دارند تا نوجوانها و جوان های ایرانی با اسطوره های واقعی همین چند سال گذشته  ایران اسلامی به ایرانی بودن خود افتخار کنند.

دانش اموزان هر شهر و استانی برای یک بار هم که شده است نام شهیدان خود را بخوانند بشناسند و برای تمام مهربانی هایشان قدردانی کنند و با زنده نگه داشتن و یاد و نامشان کمترین کاری را که می توانند انجام دهند.

چند دانش اموز ایرانی یا دانش اموز همین استان قم می دانند که در اوج جنگ تعدادی از بهترین استعدادهای این سرزمین در حادثه ای تلخ به اسمان پرواز کردند و مسافر اسمان شدند؟

اول بهمن سال 1365،در تاریخ ایران اسلامی یاداور روزی تلخ و ناگوار است یاداور  هنگامی که دانش آموزان گروه سرود مدرسه راهنمایی قطب راوندی برای اجرای سرود به سینما تربیت رفته بودند، در حال بازگشت در سه راه بازار قم هدف موشک هواپیماهای مهاجم دشمن قرار گرفتند و به شهادت رسیدند.

پیکرهای مطهر دانش آموزان شهید جواد خودکارقمی، حسین مقتصدی‌زاده، علی امینی، سیدمهدی هجرتی، سیدمحمدرضا رسولی، حسن بلالی‌بیدگلی، سیدناصر حسینی، سعید روان مهرکاشانی و مهدی بابایی به همراه شهید حمید صادقی قمی مربی گروه، پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم آرام گرفت.

یاد شهیدان و مربی شهید دانش اموزان مدرسه راهنمایی قطب راوندی هرگز ازیاد و خاطره هم کلاسی ها و همشهری ها فراموش نمی شود.

https://t.me/qomna_com

https://www.instagram.com/qomna_com/

شماره پیامک قم نا: 50001717150598رایانامه: info@Qumna.com