کد خبر ۴۲۳۸۶ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۷:۳۳
ابوذر قاسمی ارانی، زینب خرم‌آبادی ارانی

جلوه های زبانی قرآن کریم

مقاله حاضر کوششی است در تعریف و پیدایش علم زبان شناسی و تبیین ویژگی هایی که هویت زبان قرآن را می شناساند و مرز آن را از سایر زبان ها متمایز می کند.

چکیده

زبان شناسی علمی است که به مطالعه و بررسی روشمند زبان و درک جنبه های گوناگون زبان انسان و تأثیر آن بر بخش های مختلف فرهنگ و ارتباط آن با رفتار انسانی می پردازد. زبان شناسی از علوم شناخته شده ای است که با قدمت طولانی مدت خود، ارتباط عمیقی با دیگر علوم انسانی و ازجمله علوم قرآنی دارد. در این راستا مطالعات و پژوهش های زبان شناسی قرآن، نقش مهمی در تبیین بطن و جهان بینی آن دارد. از این رو، مقاله حاضر کوششی است در تعریف و پیدایش علم زبان شناسی و تبیین ویژگی هایی که هویت زبان قرآن را می شناساند و مرز آن را از سایر زبان ها متمایز می کند.

کلیدواژگان

زبان شناسی؛ زبان قرآن؛ نظریه های زبانی؛ کاربردها

مقدمه

زبان شناسی، مطالعه علمی و دقیق زبان هاست که تلاش می کند زبان را معرفی کند و دریابد که چگونه در ذهن انسان ها شکل گرفته است. تمرکز این علم بر توصیف و توزیع زبان است و هیچ ارتباطی به قواعد دستوری زبان ها ندارد. زبان شناسی یک علم اجتماعی است و زمینه های مشترکی با دیگر علوم اجتماعی مانند روان شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی و باستان شناسی دارد.

یکی از بحث های مهم علوم قرآنی که در فهم و تفسیر دقیق آیات قرآن کریم حائز اهمیت است و تحقیق پیرامون معانی آن نمایشگر اعجاز این صحیفه آسمانی است توجه به کاربردهای زبان شناسی قرآن است و مفسّرین و مترجمین قرآن، ناگزیر از اتخاذ نظریه ای در باب زبان قرآن هستند تا مشکلات فهم و تحلیل آن را هموار کنند و به مدلول صحیح کلام باری تعالی بهتر نایل گردند. راز و رمزهای آن را بگشایند و بر تعارض های درونی و مشکلات بیرونی آن فایق آیند. در این مقاله سعی شده است با معرفی علم زبان شناسی و تاریخچه آن به بررسی زبان شناسی قرآن و نظریه های زبانی آن بپردازیم.

 تاریخچه زبان شناسی

زبان شناسی (Linguistics) علمی است که به مطالعه و بررسی روشمند زبان می پردازد. در واقع زبان شناسی می کوشد تا به پرسش هایی بنیادین همچون «زبان چیست؟»، «زبان چگونه عمل می کند و از چه ساخت هایی تشکیل شده است؟»، «انسان ها چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند؟»، «زبان آدمی با سامانه ارتباطی دیگر جانوران چه تفاوتی دارد؟» «کودک چگونه سخن گفتن می آموزد؟»، «زبان بشر چگونه تکامل یافته است؟»، «زبان ها چه قرابتی با یکدیگر دارند؟»، «ویژگی های مشترک زبان های جهان کدامند؟»، «انسان چگونه می نویسد و از چه راهی زبان نانوشتاری را واکاوی می کند؟»، «چرا زبان ها دگرگون می شوند؟» و... پاسخ گوید (ایچیسون، 2) بشر از دیرباز به کار زبان علاقمند بوده و مطالعه زبان از مسائل اولیه ای است که توجه او را به خود جلب کرده است (باطنی، 15) اما زبان شناسی به مفهوم جدید آن، علمی نوپا بوده که قدمتی تقریبا یک صد ساله دارد.

 لیکن مطالعات تخصصی درباره زبان به چند قرن پیش از میلاد باز می گردد. یعنی زمانی که «پانینی» قواعدی برای زبان سانسکریت تدوین کرد. اما زبان شناسی به مفهوم مدرنش با انتشار کتاب «دوره زبان شناسی عمومی» نوشته «فردینان دوسوسور» آغاز شد. دوسوسور بین مطالعات زبانی «همزمانی» و «در زمانی» تمایز قائل شد و بر مطالعه «نظام زبان» تأکید کرد (ایچسون، 41) در دهه 1950، نظریات «نوام چامسکی»، انقلابی در این رشته به وجود آورد و باعث پیدایش دستور زایشی شد. او با انتقاد شدید از روان شناسی رفتارگرا که یادگیری زبان را نوعی تقلید رفتاری می داند، با ارائه شواهدی، ناکار آمدی های چنین دیدگاهی را نشان داد.

 او معتقد است اصول و خصوصیات زبان در انسان ذاتی است. به عبارت دیگر، نحوه یادگیری زبان به صورت ارثی و ژنتیکی در مغز برنامه ریزی شده است و محیط پیرامون کودک تنها نقش محرک را برای یادگیری زبان مادری ایفا می کند. کودک مجموعه محدودی از اطلاعات را از محیط زبانی خویش می گیرد و خود قادر است ترکیبات جدیدی بسازد. نظریه پردازان پیش تر معتقد بودند زبان مادری تنها از راه شنیدن گفتار اطرافیان و به صورت اکتسابی وارد ذهن کودک می شود (چامسکی، 8)

 حوزه مطالعاتی زبان شناسی

در زبان شناسی، ابعاد مختلف زبان در قالب حوزه های صرف، نحو، آواشناسی، واج شناسی، معناشناسی، کاربردشناسی، تحلیل گفتمان، زبان شناسی تاریخی تطبیقی، رده شناسی و نیز حوزه های بین رشته ای مانند جامعه شناسی زبان، روان شناسی زبان، عصب شناسی زبان، زبان شناسی قضایی، زبان شناسی بالینی و زبان و منطق بررسی می شوند. از آنجا که زبان یک پدیده پیچیده ی انسانی و اجتماعی ست، برای مطالعه جامع و دقیق آن، بهره گیری از علوم مرتبط دیگر الزامی به نظر می رسد.

در واقع، مطالعه ی فراگیر زبان، رویکردی چند بعدی را می طلبد. به عبارتی می توان گفت زبان شناسی معاصر، حوزه های مطالعاتی بسیار گسترده ای را شامل می شود که توجه دانش پژوهان و دانشمندان گوناگونی را با ذائقه های علمی متنوعی به خود جلب نموده است. در همین راستا، مطالعاتی مانند رابطه و تعامل بین زبان و ذهن، زبان و شناخت، زبان و رویکردهای فلسفی ، زبان و قوه تعقل، زبان و منطق، دانش ذاتی، یادگیری زبان اول، کاربرد زبان و محیط زیست، زبان و قانون، زبان و هوش مصنوعی، زبان و فرهنگ، زبان و جامعه، زبان و تکامل انسان، زبان و سیاست، زبان و تفکر و دیگر نشانه های ارتباطی می توانند زیر مجموعه های رشته ی زبان شناسی تلقی شوند (فالک، 12) هم چنین وجود سه ویژگی تاریخی، تطبیقی و بین رشته ای در زبان شناسی جدید، مهم ترین عامل دگرگونی آن به شمار می رود (دینه سن، 5)

 کاربرد علم زبان شناسی در قرآن

زبان شناسی و شاخه های آن، کاربردهای متنوع و فراوانی در حوزه مطالعات قرآنی دارد، ازجمله آواشناسی در تجوید، کاربردشناسی در متشابهات، زبان شناسی تاریخی در بلاغت، ریشه شناسی در واژگان دخیل قرآن و معناشناسی در تفسیر موضوعی. قرآن دارای زبانی خاص همچون زبان رمزی و عرفی و جز آن نیست، بلکه دارای ساختاری است که تمام انواع زبان را به صورت تلفیقی و به تناسب سطح مخاطبان و افق فهم آنان، نوع مفاهیم و آموزه ها، اهداف و مقاصدی را که دارد و در راستای جهان بینی الهی، در آیات گوناگون خود به نحو شگفت انگیزی به کار گرفته است.

 قرآن کتاب هدایت است و از این رو، در ساحت های گوناگون حیات فردی و اجتماعی، عقلانی و عاطفی و مادی و معنوی انسان وارد شده و با آدمی سخن گفته است. اقتضای رسیدن به این مقصود، استفاده از سبک های متنوع و شیوه های گوناگون بیانی بوده که قرآن به نحو عالی و شگفت انگیزی از عهده چنین کاری برآمده است. مهم ترین ویژگی های زبان قرآن که با استفاده از آن می توان نقاط تمایز زبان قرآن را از سایر متون مقدس، بلکه از زبان های دیگر آشکارتر کرد، عبارتند از:

الف) قیاس ناپذیری با زبان بشر

«زبان قرآن را نمی توان با هیچ زبانی مقایسه کرد: مثلاً، آن را صرفاً زبانی معمولی و عرفی یا زبانی ویژه، همانند زبان فیلسوفان و عارفان دانست» (هادوی، 298) از سویی دیگر، «برای فهم کلام بشری، اکتفا به لغت و اصول لفظی کافی است، ولی برای فهم کلام خدا، اکتفا به این ها کافی نمی تواند باشد؛ چون بیان قرآن تنها بر مجرای این اصول و قواعد جریان ندارد، بلکه الفاظ و عباراتش در عین این که از یکدیگر جدا هستند، به یکدیگر متصل اند و هر یک بیان دیگری است» (طباطبائی، المیزان: 76)

ب) پیوستگی واژگان و مفاهیم قرآن در شبکه ی ارتباطی و نظام مند

ازجمله ویژگی های مهم زبان قرآن، به هم پیوستگی معنایی واژگان کلیدی، بلکه قریب به تمام مفاهیم آن در یک شبکه ارتباطی گسترده، به صورت نظام مند با یکدیگر است. هر کلمه یا عبارتی از این شبکه در پیوند با مجموعه سازمانِ واژگان، مفهوم واقعی خود را می یابد و چه بسا معنای یادشده با معنای عرفی و لغوی آن دقیقاً منطبق نباشد. زیرا «بیان قرآن، کلامی است که الفاظش در عین این که از یکدیگر جدا هستند، به یکدیگر متصل اند (همان: 76)

ج) برخورداری از سطوح گوناگون بیان

در قرآن، سطوح مختلف بیانی به تناسب مخاطبان و نوع پیام، به صورت خارق العاده و به گونه ای اعجاب آور در هم تلفیق شده است. شاید این نکته از ویژگی های بارز کتابهای آسمانی باشد که تنها در قرآن تجسّم دارد. امام خمینی معتقد بود: «کسی که بخواهدتربیت و تعلیم کند، باید مقاصد خود را با عبارات مختلفه و بیانات متشتّته، گاهی در ضمن قصه و حکایت و گاهی در ضمن تاریخ و نقل و گاهی به صراحت لهجه، گاهی به کنایت و امثال و رموز تزریق کند تا نفوس مختلفه و قلوب متشتّته، هر یک بتوانند از آن استفاده کند (امام خمینی، آداب الصلوه، 187)

د) چند سطحی و طولی بودن معنا

از ویژگی های کلیدی زبان قرآن این است که از سطوح و لایه های گوناگون معنایی برخوردار است و شناخت لایه های درونی آن از فهم عادی و معمولی بالاتر است (طباطبائی، قرآن در اسلام، 21) علاّمه طباطبائی در المیزان به این ویژگی اساسی چنین اشاره می کند: «قرآن از نظر معنا، مراتب مخلتفی دارد؛ مراتبی طولی که مترتب و وابسته به یکدیگر است و همه آن ها در عرض واحد قرار ندارند (طباطبائی، المیزان، 64)

و) سهل و ممتنع بودن

بسیاری از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان می کنند که قرآن را می توانند بفهمند: برای این که بُعدی از آن برای آن ها جلوه کرده است و آن بعدی که در پس این ابعاد است، برای آن ها معلوم نشده است. قرآن دارای ابعادی است که تا رسول اکرم مبعوث نشده بود و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غیب، برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود (امام خمینی، قرآن کتاب هدایت، 144) قرآن سهل است؛ به خاطر این که بسیاری از مطالب آن به زبان ساده بیان شده؛ همه مردم اگر در آن دقت کنند، می توانند بفهمند. ممتنع است؛ به خاطر این که قسمت هایی از قرآن معارف عالیه و مسائل ظریف مربوط به خدای متعال و عالم پس از مرگ و... را مطرح می کند (مهاجری، 117)

مهم ترین نظریه های زبان شناسی قرآن

مهم ترین نظریه های زبان شناسی قرآن در دو حوزه محتوا و لفظ عبارتند از:

الف) نظریه عرفی بودن زبان قرآن

این نظریه از کهن ترین و مشهورترین نظریه هایی است که درباره زبان قرآن سخن می گوید. مراد از «عرفی بودن زبان قرآن» این است که زبان قرآن همان زبان عرب حجاز عهد رسول خدا است، لکن زبان داناترین و تواناترین خطیبی که در موقعیت های گوناگونی، خطاب به عرب آن عهد خطابه هایی کمابیش موزون و در کمال صحت و اتقان را به قصد هدایت آنان ایراد کرده است (طباطبائی، المیزان، 410) بر اساس این دیدگاه، «زبان قرآن همان زبان تفاهم و تخاطب عرف عقلاست و خداوند برای القا و ابلاغ پیام خود به مردم، طریقه و زبان دیگری جز آن را گزینش نکرده است» (خوئی، 281) به بیان دیگر، «شارع مقدس در تعالیم و ابلاغ های خود، روش خاص و شیوه جدیدی را ابداع نکرده است و به همان شیوه عقلایی عمل نموده است» (ملکی میانجی، 25) گاه «زبان عرفی» در مفهومی عام به کار می رود و برخی دیگر در این زمینه نوشته اند: «در قرآن مجید، آیات فراوانی وجود دارد که از آن ها استفاده می شود که قرآن یک کتاب ساده و برای عرف و عموم مردم آمده است. بنابراین، باید مانند تمام گفتگوهای عادی و متعارف، معنای ظاهری آن منظور و برای عموم قابل فهم بوده باشد.» (نجمی، 291)

ب) نظریه سمبلیک بودن زبان قرآن

بر اساس این نظریه، قرآن، نه به زبان عرفی و نه به طور مستقیم و صریح، بلکه به زبان رمز و اشاره است. از این رو، آنچه از ظاهر عبارات آن ها فهمیده می شود مراد نبوده، بلکه این ظاهر رمز برای حقایقی است که آن ها را جز به زبان غیر مستقیم (نمادین) نمی توان بیان کرد.

نکته ای که در این زمینه نباید مورد غفلت قرار گیرد این است که نه می توان قائل به نمادین بودن آیه ها شد و نه هر بیانی را رمز و نمادی برای هر معنا و حقیقتی دانست، بلکه باید بین آن ها تناسب وجود داشته باشد (رجبی، 47) پذیرش کارکرد زبان نمادین در متون ادبی غیرآسمانی کاری طبیعی است و به عنوان کمال و شیوه ای بلاغی به حساب می آید، اما در متون مقدس، پذیرش آن تا این حد ساده نیست؛ زیرا مستلزم کذب است؛ و فقدان حقیقت جزو عناصر معنایی زبان نمادین است. پیداست وقتی گفتگویی از زبان حیوانات یا آسمان و زمین حکایت می شود، منطبق با واقع نیست، چه آن ها فاقد شعور و زبان بوده (فراستخواه، 257) و انتساب کذب به متون مقدس، که بر صدور آن از ناحیه حضرت حق اصرار داریم، نیز امری غیرممکن است.

ج) نظریه «زبان ترکیبی (تلفیقی)»

بر اساس این دیدگاه، برای قرآن نمی توان زبان خاصی قائل شدن و یا آن را محدود به یکی از آن ها دانست. بلکه باید متناسب با مضامین و سخن گزاره ها و نیز اهداف صاحب وحی دانست. هم چنین برابر با جهان بینی حاکم بر قرآن، هویت و ساختار زبان آن شکل گرفته است. بر این اساس، سبک بیان و ساختمان معنایی مفاهیم و مطالب قرآنی به صورت آمیزهایی از شیوه های گوناگون وترکیبی از زبان های متعدد است.

برخی از صاحبان اندیشه در این باره گفته اند: «نظریه ای که زبان دین را مختلط از شیوه های گوناگون می داند، نظریه ای قوی است؛ یعنی اگر زبان دین را به طور مطلق عرفی بدانیم، که هیچ جنبه نمادین در آن نیست، یا برعکس، اگر بگوییم کلیه مفاهیم دینی نمادینند و هیچ مفهومی حقیقی یا عرفی نداریم، هیچکدام از این دو نظر صحیح نیست، بلکه باید نوعی تفصیل قائل شد» (مصباح یزدی، 16) به بیان دیگر، «نمی توانیم در حیطه زبان دین، دستوری کلی صادر کنیم و بگوییم همه قضایای دینی دارای زبان خاص یا عرفی هستند، بلکه زبان دین مخلوطی از همه این ها (زبان ها) است و دین از زبان های گوناگون استفاده می کند» (لگنهاوس، 15)

به نظر می رسد از میان نظریات فوق نظریه ترکیبی، تصویری واقع بینانه تر و قابل قبول تر از ساختار زبان قرآن ارائه می دهد. بر این اساس، زبان قرآن با هیچ یک از زبان های متعارف علمی، عرفی، رمزی و تمثیلی و... همانند نیست و در قالب هیچ کدام از زبان های مزبور نمی گنجد، بلکه قرآن از نظر سبک و شیوه سخن، روش ممتاز و بی مانندی دارد که چنین زبانی تنها می تواند به اراده الهی باشد. به عبارت دیگر «قرآن زبانی دارد که الگوی آن از وحی گرفته شده و ساختار آن مخصوص به خود است» (ایازی، 51) از آنجا که دیندارای ابعاد گوناگون عقیدتی، اخلاقی، حقوقی، اجتماعی، تربیتی، آیینی و... است، متون دینی نیز به تناسب هر بعد و موضوعی، از زبان های گوناگون (صریح، کنایه، رمز، استعاره، قصه و...) بهره جسته است و البته میان همه این ابعاد و اجزا، از نظر زبانی، پیوندی منظم و رابطه ای ویژه برقرار است که با آن می توان جهان بینی دینی (حاکم بر متن) را به دست آورد. بر این اساس، بیانات قرآن نیزترکیبی از اخبار و انشا، حقیقت و مجاز، رمز و تمثیل، کنایه و استعاره و... می باشد» (عنایتی راد، 49-48)

 مهم ترین مولفه های زبان شناختی قرآن

الف) موسیقی آیات قرآن

مراد از نظم آهنگ قرآن، آهنگ خاصی است که از نحوه چینش حروف و کلمات قرآنی پدید می آید و هنگام استماع قرآن کریم به گوش می رسد. این نظم آهنگ که گاهی از آن به موسیقی آیات قرآن نیز تعبیر شده و دارای نظمی شگفت انگیز و ارتباط بسیار دقیق با معانی و مقاصد آیات و سوره ها است و الفاظ قرآن را روان و شیوا می سازد (معرفت، 45).

موسیقی باطنی قرآن

موسیقی درونی و باطنی عبارت قرآن، سرّی از عمیق ترین اسرار درترکیب قرآنی است. قرآن، نه شعر، نه نثر و نه کلامی مسجّع است. بلکه عمارت ویژه ای از الفاظ است که کاشف از موسیقی باطنی آن می باشد و فرق بزرگی بین موسیقی باطنی و موسیقی ظاهری است. موسیقی از خارج عبارت و نه از داخل آن به گوشت می رسد، یعنی از قافیه ها، بحر و وزن اما هنگامی که می خوانی: «والضحی والیل اذا سجی» برابر پاره واحدی قرار داری که در نتیجه خالی از قافیه و وزن و قسمت بندی است. با این حال موسیقی از هر حرف آن می بارد.

 از کجا و چگونه؟ این همان موسیقی درونی است. موسیقی باطنی، سرّی از اسرار معماری قرآنی که هیچ ترکیب ادبی در آن مشارکت ندارد. بررسی نظم آهنگ قرآنی زمانی ارزش دو چندان می یابد که از دیدگاه همه انسان ها اعم از عرب و غیرعرب و عارف و عامی مورد بررسی قرار گیرد، در واقع از دیدگاه ناس که مخاطبان قرآن کریم هستند و این زبان، فطرت همه آن ها را مورد خطاب قرار می دهد (محمود، 20)

سخن این نویسنده، امروز مبنای علمی دارد که از لحاظ روان شناسی و زبان شناسی محل توجه است و آن این که دانشمندان طبق آزمایش ها و بررسی های خود به این نکته رسیده اند که در همه جای جهان، کودکان در مقابل آهنگ یا لحن کلام زودتر واکنش نشان می دهند تا در مقابل معنای کلمات (باطنی، 29)

ب) واج آرایی در قرآن کریم

یکی از عوامل زبانی که موجب موسیقیایی قرآن و زیبا شناختی آن می شود واج آرایی است. واج عبارت است از کوچکترین واحد صوتی که می تواند تغییری در معنا ایجاد کند و هجا یا بخش مقدار آوایی است که با یک بار باز شدن دهان ادا می شود و از واج ها می آید (انوری واحمدی گیوی، 3) واج آرایی تکرار یک واج در واژه های یک مصراع، بیت و یا متن ادبی است که باعث ایجاد موسیقی درونی در متن می شود و بر تأثیر شعر یا متن می فزاید (شمیسا، 25) قرآن کریم پیشگام در ارائه این آرایه ادبی است. برای نمونه در بخشی از آیه «194 سوره بقره» تکرار حرف «ع» جالب توجه است: «فَمَن اعْتَدی عَلیْکُم فَاعتَدُوا عَلیهِ بِمثلِ مااعْتَدی علیکم»؛ به عقیده برخی از دانشمندان زبان شناس، واژه ها پیوندی طبیعی با معنا دارند؛ یعنی در پیدایش الفاظ نوع انتخاب حرف بر اساس معنای مورد نظر واژه صورت گرفته است به عنوان مثال برای کلماتی که معنایی خشن و سخت دارند، از حروف درشتی همانند «خ»، «غ»، «ق» استفاده می شود.

در زبان عربی واژه «لین» به معنای نرمی است. و از حروف نرم به شمار می رود و در مقابل در کلمه «غلظت» از دو حرف «غ» و «ظ» بهره برده شده که درشتی و استعلاء دارد. در آیه ذیل نحوه استفاده از حروف و صدا معنایی به وضوح دیده می شود. «فَبِما رَحْمَه مِنَ اللهِ لَنِتَ لهُم وَ لَوْ کُنتَ فَظاً غَلیظَ القَلبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَولِک»؛ «به برکت رحمت الهی، در برابر آنان نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند».

در آیه شریفه زمانی که سخن از رحمت و مهربانی به میان آمده است از حروف نرم استفاده می شود و هرگز از حروف درشت و مستعلیه استفاده نشده است. اما در بخش بعدی آیه که می فرماید: اگر خشن و سنگدل بودی، از حروف درشت همانند «ظ»، «غ»، «ق» استفاده شده است.

ج) واژگان غریب قرآن

ابو سلیمان خطّابی می گوید: کلام غریب، آن است که پیچیده و از فهم بدور باشد. (حاجی خلیفه، 2)

در قرآن واژه هایی هست که علما، آن ها را واژگان غریب می نامند، این غرابت بدان معنا نیست که آن ها ناشناخته یا نادرند چه این که قرآن از چنین واژگانی پیراسته است، بلکه مقصود واژه هایی است که هنگام تأویل و تفسیر غریب می نماید به گونه ای که همه مردم در فهم آن ها برابر نیستند. (الرافعی، 50) خداوند، قرآن را به وسیله جبرئیل بر پیامبر به زبان عربی فرستاده است: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ * بِلِسَانٍ عَرَبِیٍ  مُبِینٍ» (شعراء /195-193) صحابه آن حضرت، که قرآن در میان شان نازل شده بود، با غرابتی در معانی واژگان آن و دشواری در فهم مراد آیاتش روبه رو نمی شدند. چه این که زبان وحی، زبانی بوده است که بدان سخن می گفته اند واین زبان گفتاری از سلامت برخوردار و ذوق و سلیقه شان در این باره زلال بوده است.

نکته مهم و درخور توجّه این که، بر خلاف پندار رایج، زبان عرب پیش از اسلام، از تغییر و تحوّل مصون نمانده است. عواملی چون: کوچیدن وسکنی گزیدن قبایل بیگانه درنواحی مختلف شبه جزیره عربستان باآیین و فرهنگ وزبان متفاوت، زندگی درشهرها و مقتضیات وعوارض وپیامدهای آن، برقراری روابط بازرگانی وسیاسی و فرهنگی با دیگر ملل آن عصرمانند: ایران و روم و... برخورد زبان ها که بخشی از برخورد فرهنگ هاست و وارد شدن واژه ها و عناصردیگر زبانها در زبان عربی و بکارگیری آن ازسوی عرب فصیح اللغه، رواج لهجه های غیر فصیح را در میان گروه هایی از ساکنان شبه جزیره در پی داشت. این امر موجب شد تا برخی از آن ها از فهم پاره ای کلمات و عبارات ناتوان بمانند (العاملی، 174)

پس از ظهور اسلام و گسترش آن، ارتباط وآمیزش کلامی بیش از پیش اعراب با مردمان تازه مسلمان، تأثیر پذیری زبان عربی از دیگر زبان ها و تطوّر و تحوّل آن شدّت یافت. این رویداد موجب شد معنای برخی از لغات قرآن در نظر آنان غریب و دیریاب جلوه کند. شکل گیری و گسترش حلقه های تفسیری پس از وفات نبّی مکرّم اسلام و اهتمام کسانی چون عبداللَّه بن عبّاس به تفسیر و تبیین معانی لغات و آیات قرآن، خود گویای وجود نیازی است که تابعان و اتباع ایشان در این باره احساس می کردند.

د) واژگان بیگانه (دخیل)

در قرآن واژه هایی با اصل و ریشه غیرعربی، که به این واژه ها «الألفاظ الدخیله» و «المعربات» می گویند. بررسی وجود این گونه کلمات در قرآن کریم از آن جهت اهمیت دارد که ممکن است تصور شود وجود چنین واژه هایی با عربی بودن قرآن منافات دارد. امروزه در نتیجه بررسی های دانش هایی همچون زبان شناسی، جامعه شناسی زبان و روان شناسی زبان، در مورد چگونگی برخورد زبان ها و اصول تداخل های آوایی ، صرفی، دستوری، واژگانی و معنایی زبان ها در یکدیگر اطلاعات بیشتری در دست است.

وارد شدن واژه ها و عناصر یک زبان به زبان دیگر، نتیجه برخورد آن زبان ها با یکدیگر است و برخورد زبان ها جزیی از برخورد فرهنگ هاست. هرجا داد و ستد فرهنگی باشد، داد و گرفت زبانی و واژگانی نیز در کار است (جفری، 6) هیچ زبانی نیست که از زبان های مجاورش که با آن ها داد و ستد بازرگانی، فرهنگی و اجتماعی داشته است، تأثیر نپذیرفته یا بر آن ها تأثیر نگذاشته باشد. نکته مهم اینجاست زبان هایی که ریشه در فرهنگ های بومی دارند و ادبیاتی غنی به وجود آورده اند، نه تنها از این داد و ستد آسیب نمی بینند، بلکه غنی تر و پربارتر می شوند. تحقیقات زبان شناسی نشان می دهد همه زبان ها از جنبه واژگانی آمیخته اند.

حتی ادعا شده است در برخی زبان ها، درصد واژگان دخیل از واژه های بومی بیشتر است (همان: 10) فرایند وام گیری زبان ها چیز تازه ای نیست و تنها زبانی از این فرایند برکنار است که به طور کلی، محصور و منزوی از همه ارتباطات اجتماعی و فرهنگی و مستغنی از همه حوایج و نیازها باشد، که البته چنین زبانی در حکم نیست در جهان است (ناتل خانلری، 112) برخی از صاحب نظران، استعمال واژه های دخیل در قرآن را مانند سایر واژه ها در نهایت فصاحت و بلاغت شمرده و وجود این واژگان را از وجوه اعجاز قرآن کریم می دانند (سیوطی، معترک القرآن، 147) مثلاً، کاربرد واژه های غیرعربی مانند استبرق در قرآن کریم، نشانه فصاحت بلند این کتاب آسمانی است؛ زیراواژه دیگری یافت نمی شود که هم تراز آن در فصاحت بوده و همانند آن در میان کلمات دیگر نقش ایفا کند (سیوطی، الاتقان، 289) افزون بر این، وجود واژگان دخیل در قرآن کریم می تواند بر جنبه جهانی بودن قرآن کریم، این معجزه جاوید محمّدی، مؤثر افتد (بلاسی، 380: 1421)

نمونه هایی از واژگان دخیل در قرآن:

1 أبّ: (abb)» (Plant): گیاه، دستگاه، ماشین، کارخانه. آیه: «و فاکهه وَ اَبّاً»: «و انواع میوه های خوش و علفها و مرتعها» (عَبَس، 31) برخی ریشه واژه «أبّ» را آرامی می دانند و زبان آرامی از انشعابات زبان های سامی شمال غربی است که با زبان کنعانی نیز قرابت هایی دارد و «أب» به زبان اهل مغرب (زبان بربری) به معنی گیاه و علف است و درترگوم ها (Targums) که ترجمه های آرامی عهد عتیق را گویند، این واژه «أبّ» معادل سبز بودن است.

 بنابراین آیه در وصف باغ ها و بوستان های بهشت است. بعضی از دانشمندان نیز این کلمه را از سریانی، که از غنی ترین منابع زبانی واژگان قرضی قرآن است و به معنای آنچه که زمین فرا می آورد گرفته اند که در صورت اخیر به طور مستقیم از صورت ترگومی گرفته شده است (سیوطی، الاتقان، 318)

.2 أبابیل: (ababil): هم ریشه با کلمه (small Pox) به معنی آبله، آیه: «وَأرسَلَ عَلیْهِم طَیْراً أبابیل» (فیل/3)، ابابیل را به معنای: «گروه دسته و جماعت» گرفته اند. دکتر آذرتاش آذرنوش در کتاب «راه های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی» کلماتی چون: ابریق، ابلق (دو رنگ: سیاه و سفید) قابل قیاس باکلمه فارسی ابلک - اُتْرُجّ ازجمله کلماتی است که از فارسی در شعرعرب جاهلی راه یافته است (آذرنوش، 43)

و) کلمات اضداد در قرآن کریم

اضداد لغوی کلماتی هستند از نوع مشترک لفظی که دو معنی متقابل دارند. مانند «عسعس» که بدو معنای رو کردن و پشت کردن تاریکی شب اطلاق می شود. طبیعی است که مقصود متکلم یکی از دو معنی متقابل است که می توان با توجه به کاربرد کلمه در سیاق عبارت و قرائن موجود در کلام مراد گوینده را بدست آورد (سیوطی، الاتقان، 53) اضداد لغوی در لغات عرب که زبان قرآن است وجود دارد؛ لذا شناخت آن در فهم آیات قرآن ضروری است. ابوحاتم سجستانی عقیده دارد: اگر کسی این گونه معانی را نداند کلام ربانی را به خوبی درنیافته است (سجستانی، 76) به عنوان مثال: واژه «إخفاء» یکی از کلمات اضدادی است که در قرآن به کار رفته است.

در معنای إخفاء آمده است: الاظهار و الکتمان یعنی ظاهر کردن و پنهان کردن. این کلمه و مشتقات آن سی و چهار مرتبه در قرآن ذکر شده است (صاغانی، 89) مواردی از آیات قرآن کریم عبارتند از: «إنَّ السّاعَه أکادُ أخفیها لِتُجزی کُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعی» (طه، 15) «سَواءٌ مِنکُم مَن أسَرَّ القَوْلَ وَ من جَهَرَ بِه و مَن هُو مُسْتَخِفٌّ باللَّیلِ وَ سارِبُ بالنَّهارِ» (رعد، 10)

ح)ترادف در قرآن

ترادف در لغت به معنای آمدن چیزی پس از چیز دیگر است؛ اما در معنای اصطلاحی آن اتفاق نظری نیست؛ آنان که به وجودترادف در زبان عربی و قرآن باور دارند، ترادف را عبارت از اتحاد دو یا چند واژه در معنای مراد (مصداق) دانسته اند (ابن منظور، 190) میان زبان شناسان عربی این اجماع هست که پدیده ترادف یکی از اسباب غنای مفردات و وژگان این زبان به شمارمی آید (سیبویه، 7) به نظر می رسد که در تعریف ترادف باید اتحاد دو واژه در معنای مراد (مصداق) را ملاک قرار داد، صرف نظر از آن که در جهات دیگر با هم متحد باشند یا نباشند.

 شاید وجه تسمیه چنین واژه هایی به ترادف آن بوده است که معمولاً آن ها در استعمال در پی هم می آیند؛ مانند: «شِرعَه و مِنهاجًا» (مائِده/5، 48) یا «ضَیِّقًا حَرَجًا» (انعام/6، 125)، چنان که برخی ترادف را به توالی (در پی هم آمدن) الفاظ مفردی تعریف کرده اند که بر یک شی ء به یک اعتبار دلالت داشته باشد (جرجانی، 78) شرط اصلی ترادف آن است که دو یا چند واژه بتوانند به جای یکدیگر به کار روند و مقصود واحدی را القا کنند (عبدالتوّاب، 99) واژگان مترادف برای اغراض و فواید گوناگونی به کار می روند که برخی از مهم ترین آن ها عبارت اند از: تأکید، تنوع تعبیر و رعایت آهنگ (سیوطی، معترک القرآن، 258) به عنوان مثال: می توان بین «خشیه» و «خوف» فرق گذاشت به این که «خشیه» معنایی شبیه «اشفاق» دارد و به ترسی که از روی معرفت و شناخت باشد گفته می شود وترسی که از روی شناخت و معرفت نباشد «خوف» است و بر همین اساس فرمود: «انّما یخشی اللهَ من عباده العلماءُ» (فاطر/28) (ابوحیّان، 108)

 نتیجه گیری

در این مقاله با نگاهی گذرا به دانش زبان شناسی، تأثیرات چشمگیر آن را بر مجموعه ی گسترده ی دانش های قرآنی بررسی کردیم. با این حال، اشاره به برخی از زوایای پیدا و پنهان آن در فهم هرچه بهتر ماهیت و خصوصیات قرآن مفید بود: با توجه به این مسایل می توان گفت قرآن دارای زبانی خاص همچون زبان رمزی و عرفی و جز آن نیست، بلکه دارای ساختاری است که تمام انواع زبان را به صورت تلفیقی و به تناسب سطح مخاطبان و افق فهم آنان، نوع مفاهیم و آموزه ها، اهداف و مقاصدی را که دارد و در راستای جهان بینی الهی، در آیات گوناگون خود به نحو شگفت انگیزی به کار گرفته است.

زبان قرآن از یک نظر، زبان ویژه و استثنایی و فوق توان بشر و از نظر دیگر، زبانی آشکار و همگانی است. عمومیت زبان و وضوح بیان، در عین بلندی معانی، خود مقتضی آن است که از سبک های متنوع و شیوه های بیانی گوناگون استفاده شود تا هر عالم و عامی بتواند به مقدار قابلیت خویش، از آن بهرهمند گردد. موسیقی ظاهری و باطنی قرآن که منشأ آن چینش دقیق و آهنگین کلمات است باعث شکل گیری معانی متعالی آن می شود. الفاظ دخیل قرآن از لحاظ ریشه شناسی تاریخی مورد بررسی قرار می گیرد و کلمات غریب قرآن از نظر معناشناسی.

دراین مقاله به تبیین نظریه های مهم زبان شناسی قرآن ازجمله: عرفی، سمبلیک، ترکیبی پرداخته شده است؛ و زبان قرآن به نحوی است که مطالبش ظاهری ساده و روان دارد و عامّه مردم به همین ظاهر بسنده می کنند. در عین حال، همین بیان به ظاهر ساده، عمقی دارد که خواص آن را درک می کنند. قرآن به زبان هر عصری و نسلی سخن می گوید، بی آن که دچار ناسازگاری و ناهماهنگی شود. و به زبان مردم است و با اسلوبی قابل درک برای آنان، مسائل خود را مطرح کرده است و اختصاص به گروه خاصی ندارد، زبان علم و فلسفه و عرفان و غیره نیست. زبانی است که برای بیشتر مخاطبانش قابل فهم و آشناست؛ چون در پی هدایت اقشار گوناگون در همه عصرها و نسل هاست.

مراجع

1. ایازی، سیدمحمدعلی، (1381ش)، پژوهشی در زبان قوم، شماره 9، نامه مفید.

2. آذرنوش، آذرتاش، (1388ش)، راههای نفوذفارسی درفرهنگ و زبان عرب جاهلی، تهران، توس.

3. باطنی، محمدرضا (1369ش) زبان وتفکر، تهران، فرهنگ معاصر.

4. باطنی، محمدرضا (1375ش)، چهار گفتار درباره زبان، تهران، انتشارات آگاه.

5. بلاسی، سید علی محمّد، (421ق)، المعرب فی القرآن الکریم، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

6. التوحیدی، ابوحیّان (1415ق)، البحرالمحیط، بیروت، دارالکتب العلمیه.

7. الجرجانی، علی بن محمد، (1405ق)، التعریفات، بیروت، دارالکتاب العربی به کوشش ابراهیم الابیاری.

8. چامسکی، نوآم، (1382ش)، افق های نودربررسی زبان وذهن، ترجمه سیدعلی میرعمادی، تهران، نمونه.

9. جفری، آرتور، (1386ش) واژه های دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، توس.

10. حاجی خلیفه، (1943م)، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، استانبول، وکاله المعارف.

11. خمینی، روح الله، (1372ش)، آداب الصلوه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

12. خمینی، روح الله، (1375ش)، قرآن کتاب هدایت، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

13. خوئی، سیدابوالقاسم، (1394ق)، البیان فی تفسیر القرآن، قم، المطبعه العلمیه.

14. دینه سن، آنه ماری، (1390ش)، درآمدی برنشانه شناسی، مظفر قهرمان، تهران، پرسش.

15. رجبی، محمود، (1376ش)، آشنایی با قرآن، تهران، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها.

16. الرافعی، مصطفی صادق، (2000م)، اعجاز القرآن و البلاغه النبویّه، بیروت، دار الکتب العلمیّه، الطبعه الاولی

17. سجستانی، ابوحاتم، (1418ق)، ثلاثه کتب فی الاضداد، بیروت، دارالفکر.

18. سیبویه، (1410ق)، الکتاب، بیروت، الطبعه الثالثه.

19. السیوطی، جلال الدین، (1322ق)، المزهر فی علوم اللغه وانواعها، احمد جاد، المجلدالاول، بیروت، دارالفکر.

20. السیوطی، جلال الدین، (1408ق)، معترک الاقران، احمد شمس الدین، المجلدالاول، بیروت، دارالکتب العلمیه.

21. السیوطی، جلال الدین، (1996م)، الاتقان فی علوم القرآن، المجلدالاول، بیروت، الکتب الثقافیه.

22. شمیسا، سیروس، (1390ش) نگاهی تازه به بدیع، تهران، میترا.

23. صاغانی، کتاب الاضداد، (1989م)، بیروت، دارالهدی.

24. طباطبائی، سید محمد حسین، (1361ش)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی.

25. طباطبائی، سیدمحمدحسین، (1389ش)، قرآن در اسلام، قم، بوستان کتاب.

26. العاملی، سیدجعفرمرتضی، (1386ش)، الصحیح من السیره النبی الاعظم، دارالحدیث.

27. عبدالتوّاب، رمضان، (1404ق) فقه اللغه، القاهره، مکتبه الخانجی.

28. عنایتی راد، محمدجواد، (1388ش)، پژوهش های قرآنی، شماره 9 و 10، «زبانشناسی دین در نگاه المیزان».

29. عنایتی راد، محمدجواد، (1388ش)، پژوهش های قرآنی، شماره 9 و 10، «زبانشناسی دین در نگاه المیزان».

30. فراستخواه، مقصود، (1376ش)، زبان دین، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

31. القرآن الکریم، ترجمه: مهدی الهی قمشه ای.

32. ابن منظور، جمال الدین، (1992م)، لسان العرب، المجلدالخامس، بیروت، داراحیاء التراث العربی

33. انوری، حسن واحمدی گیوی، حسن (1379ش)، دستورزبان فارسی 2، تهران، فاطمی.

34. اس. فالک، جولیا (1383ش)، زبان شناسی وزبان: بررسی مفاهیم اساسی وکاربردها، ترجمه علی بهرامی، تهران، رهنما.

35. لگنهاوسن، محمد، (1391ش)، نشریه معرفت، شماره 19، «میزگرد زبان دین».

36. لگنهاوسن، محمد، (1391ش)، نشریه معرفت، شماره 19، «میزگرد زبان دین».

37. محمود، مصطفی، (1421 ق)، القرآن محاولْ لفهم عصری، قاهره، دارالمعارف، چاپ ششم.

38. مصباح یزدی، محمدتقی، (1391ش)، نشریه معرفت، «میزگرد زبان دین»، ش. 19.

39. معرفت، محمدهادی، (1379ش)، نشریه میراث جاویدان، سال اول، شماره اول، نظمآهنگ در قرآن.

40. مهاجری، مسیح، (1360)، قرآن از زبان قرآن، تهران، انتشارات اوج.

41. ناتل خانلری، پرویز، (1386ش)، زبان شناسی و زبان فارسی، تهران، توس.

42. نجمی، محمدصادق، (1376ش)، شناخت قرآن، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

نویسندگان:

ابوذر قاسمی ارانی: دانشجوی دکتری زبان ادبیات عربی دانشگاه رازی

زینب خرم‌آبادی ارانی: دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد کاشان

فصلنامه حبل المتین شماره 11

انتهای متن/

برچسب ها :قم
شماره پیامک قم نا: 50001717150598رایانامه: info@Qumna.com