کد خبر ۴۲۴۳۸ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۵:۵۸
تبیین مهم‌ترین روش‌های عاطفی آسیب‌زا در تربیت با تکیه بر آیات قرآن کریم و احادیث ائمّه(ع) - بخش دوم و پایانی

دشنام به دشمنان نیز منفور قران است

این پژوهش درصدد است با روش توصیفی‌ـ تحلیلی و با استفاده از منابع دینی و یافته‌های علوم معاصر به تبیین مهم‌ترین روش‌های عاطفی آسیب‌زا در تربیت بپردازد.

 

1ـ1ـ4) دشنام

دشنام، نام یا نسبت زشتی است که هنگام ناراحتی و تنفّر از کسی به او داده می‌شود. بنابراین، کلماتی که مفادّ آنها هتک و اهانت به دیگری است، مصداق دشنام یا سَبْ به شمار می‌رود (ر.ک؛ هاشمی شاهرودی، بی‌تا، ج 3: 618). در دین اسلام، با این عمل غیراخلاقی به‌شدّت برخورد شده، قرآن کریم در این باب می‌فرماید: وَ لاَ تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً به غیر عِلْمٍ...: و آنهایی را که جز خدا می‌خوانند دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی [و] به نادانی، خدا را دشنام خواهند داد.... (الأنعام/ 108).

از ظاهر این آیه می‌توان دریافت که دشنام دادن و ناسزا گفتن در دین اسلام، حتّی به دشمنان اسلام نیز منفور و مطرود است و در این باب روایات فراوانی وجود دارد؛ از جمله پیامبر اکرم(ص) افراد را حتّی از دشنام دادن به شیطان منع نموده، می‌فرمایند: «لاَ تَسُبُّوا الشَّیْطَانَ وَتَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ شَرِّهِ: به شیطان ناسزا مگویید، بلکه از شرِّ آن به خدا پناه برید» (محمّدی ری‌شهری، 1379، ج 5: 186). حضرت علی(ع) یاران خود را از دشنام دادن به دشمنان منع نموده، آنها را به دعا برای خود و دشمنان امر می‌فرمایند:

«إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَلَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّی یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهْلَهُ وَ یَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ: من خوش ندارم که شما دشنام‌دهنده باشید، امّا اگر کردارشان را تعریف، و حالات آنان را بازگو می‌کردید، به سخن راست نزدیکتر، و عذرپذیرتر بود، خوب بود به جای دشنام آنان می‌گفتید: خدایا خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن تا آنان که جاهل‌اَند، حق را بشناسند، و آنان که با حق می‌ستیزند، پشیمان شده، به حق بازگردند» (نهج‌البلاغه/ خ 206).

در ادیان الهی، به‌ویژه در دین اسلام هر منع و نکوهش عملی به دلیل وجود اثرات و پیامدهای مخرّب آن عمل و بنا بر اهدافی صورت گرفته است. منابع دینی با منع افراد از دشنام دادن، حتّی به دشمن قَسَم‌خورده بشریّت5 نیز اهدافی را دنبال می‌کند که در احادیث فراوانی به گوشه‌ای از این اهداف اشاره شده است. از جمله مهم‌ترین دلایل نکوهش از زبان پیامبر اکرم(ص)، قرب الهی است؛ زیرا خداوند متعال دشنام و دشنام دادن را دوست ندارد: «إِیَّاکُمْ وَالْفُحْشَ فَإِنَّ اللََّهَ لاَ یُحِبُّ الْفُحْشَ وَ التَّفَحُّشَ: از دشنام بپرهیزید؛ زیرا خداوند دشنام و دشنام دادن را دوست نمی‌دارد»(ورّام، بی‌تا، ج 1: 110).

امام باقر(ع) در این باره می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یْبْغِضُ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ:خداوند دشنام و دشنام دهنده را دشمن می‌دارد»(حرّانی، 1362: 296 و طبرسی، بی‌تا: 190).

دشنام، اثرات مخرّب دنیوی و اُخروی به بار می‌آورد؛ از جمله اثرات اُخروی آن، حرمت ورود به بهشت و دخول به آتش جهنّم برای دشنام‌دهنده است. پیامبر(ص) می‌فرمایند: «اَلْجَنَّه حَرَامٌ عَلَی کُلِّ فَاحِشٍ (أَنْ) یَدْخُلهَا: ورود به بهشت بر هر دشنام‌دهنده‌ای حرام است» (فیض کاشانی، 1376، ج 5: 215).

امام صادق(ع) دشنام را یکی از اقسام ظلم دانسته‌اند و عاقبت آن را آتش جهنّم می‌دانند: «اَلْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَ الْجَفَاءُ فِی النَّارِ:دشنام دادن ستم است و ستم در آتش قرار دارد»(حرّ عاملی، بی‌تا، الف، ج 16: 35).

حضرت علی(ع) در احادیث فراوانی مردم را از ناسزاگویی منع نموده، فضایل و رذایل اخلاقی هر انسانی را بسته به کنترل زبان وی دانسته‌اند و پستی و نادانی را از خصوصیّات شخص دشنام‌دهنده می‌دانند: «أَسْفَهُ السُّفَهَاءِ اَلْمُتَبَجِّحُ بِفُحْشِ الْکَلاَمِ:نادان‌ترین نادانان شخص دشنام‌دهنده ایست که از فحش دادن خود شاد است» (همان، ج1: 197). و «اَللَّئِیمُ إِذَا أَقْدَرَ أَفْحَشُ، وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَف: آدم پَست چون قدرت یابد، فحش دهد و بدزبانی کند، و چون وعده‌ای دهد، عمل نکند» (تمیمی آمدی، 1378، ج 2: 396) و «مَا تُسَابُّ إِثْنَانُ إِلَّا غَلَبَ أَلْأَمَهُمَا:هیچ دو نفری به یکدیگر دشنام ندهند، جز اینکه آن که پَست‌تر است، غلبه می‌کند» (همان: 744).

حضرت علی(ع) انسان‌های بزرگوار، بردبار و جوانمرد را از فحّاشی به دور می‌دانند: «مَا فَحَّشَ کَرِیمٌ قَطٌّ: مرد بزرگوار هرگز فحش و دشنام ندهد (و یا فاحشه را مرتکب نگردد)» (آمدی (محلاّتی)، ج 2: 737) و «مَا أَفْحَشَ حَلِیمٌ: شخص بردبار و حلیم، فحش نمی‌دهد» (همان: 270) و «اَلْمُرُوَّه بَرِیَّه مِنَ الْخِنَاءِ وَ الْغَدْرِ: مردانگی از فحش و فریبکاری بیزار است» (همان: 419).

مخالفت ایشان با فحّاشی به گونه‌ای است که حتّی آن را مخالف عقلانیّت می‌دانند: «اَلْعَاقِلُ مَنْ عَقَلَ لِسَانَهُ: خردمند کسی است که بسته دارد زبان خود را؛ یعنی از فحش و هرزه، بلکه تا ضروری نشود، به خاموشی گذارند» (خوانساری، 1366، ج2: 8).

حضرت علی(ع) اسلام یاران و دوستداران خود، بلکه همه انسان‌های آزاده را از این عمل زشت بازداشته، می‌فرمایند: «اَلْفَحْشُ وَ التَّفَحُّشُ لَیْسَا مِنَ الْإِسْلاَمِ: فحش و فحش‌کاری از اسلام نیست» (تمیمی آمدی، 1378، ج 2: 269).

علاوه بر منابع اسلامی، عرف همه جوامع نیز با فحّاشی مخالفت نموده، انسان‌ها را از این عمل زشت بازمی‌دارد. علّت نهی آموزه‌های دینی، تحقیر مخاطبِ ناسزا و کاهش اعتماد به نَفْس وی می‌باشد. حال اگر مخاطب، کودک باشد، ضربات ناشی از فحّاشی به مراتب بیشتر خواهد بود؛ زیرا کودک، خانواده را محیطی امن برای خود تلقّی نموده، مواجهه با این برخورد، او را دچار سرخوردگی می‌کند و گاه وی را به انتقام‌جویی وامی‌دارد. بنابراین، والدین و مربّیان نباید در هیچ شرایطی دست به چنین کاری بزنند و با این روش، کودک خود را تنبیه نمایند؛ زیرا به فرموده حضرت علی(ع): «لاَ أَوْقَحَ مِنْ بَذِیٍّ:کسی بی‌شرم‌تر از دشنام‌دهنده نیست»(تمیمی آمدی، 1378، ج 2: 836).

علاوه بر اثرات مخرّب ناسزا بر کودک، مربّیان خود نیز از این آثار در امان نیستند. از جمله این آثار از منظر حضرت علی(ع)، عیبناکی و سرزنش فحّاش است:«مَنْ سَاءَ کَلاَمَهُ کَثُرَ مَلاَمُهُ: هر که بدسخن باشد، سرزنشش فراوان است» (همان، بی‌تا، الف: 619)و «إِحْذَرْ فُحْشَ الْقَوْلِ وَ الْکِذْبَ فَإِنَّهْمَا یَزْرِیَانِ بِالْقَائِلِ:از دروغ و زشتگویی بپرهیز که این دو، گوینده را عیبناک می‌سازند» (همان، ب، ج 1: 143).

والدین و مربّیان باید به این نکته توجّه نمایند که با تکرار چنین عملی، کودکان را به مقابله به مثل وامی‌دارند و کودکان با الگو قرار دادن والدین خود، این رفتار ناپسند را در مواجهه با والدین و دیگران تکرار می‌کنند. بنابراین، والدین نباید در هیچ شرایطی در مقابل کودکان، حتّی نسبت به شخص دیگری نیز این رفتار زشت را داشته باشند و باید بدانند فرزندانی که در چنین محیطی زندگی می‌کنند، از بردباری و ادب بهره‌ای نخواهند داشت.

1ـ1ـ5) القاب زشت (تَنابُز)

تنابُز که در زبان عربی به معنای خواندن دیگران با القاب زشت است (ر.ک؛ هاشمی شاهرودی، بی‌تا، ج 2: 638 و جندی، 1362: 194)، یکی از روش‌های تحقیر به شمار می‌رود. دین اسلام با تأکید فراوان بر نامگذاری مناسب، حتّی برای شهرها، به این نکته توجّه داشته است. احادیث فراوانی در باب نام نیک، حقّ فرزندان، زمان نامگذاری و تغییر نام‌های زشت وارد شده است که به اهمیّت موضوع اشاره دارد (ر.ک؛ قائمی ‌مقدّم، 1382: 17ـ34).

قرآن کریم به‌صراحت نامگذاری دیگران با القاب زشت را نکوهش نموده، می‌فرماید: ... وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ...: ... و به همدیگر لقب‌های زشت مدهید؛ چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان... (الحجرات/ 11).

حضرت علی(ع) در باب صفات متّقین در این باب می‌فرمایند: «(اَلْمُتَّقِی) وَ لاَ یُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ: (انسان‌های باتقوا) مردم را با لقب‌های زشت نمی‌خواند» (نهج‌البلاغه/ خ 193).

نام‌های نامناسب و القاب زشت اثرات مخرّب فردی، چون مورد تمسخر قرار گرفتن فرد و همسان‌سازی وی با نامش به دلیل تکرار این نام در محافل و مجامع عمومی و اثرات اجتماعی، مانند ایجاد زمینه گناهانی همچون، غیبت، تهمت، استهزاء، ناسزا و... در جامعه می‌گذارد که به تبع آن، روابط افراد جامعه تیره و تار می‌شود و همدلی و وحدت به کدورت و دلخوری مبدّل می‌گردد.

بنابراین، وظیفه اصلی والدین در این زمینه اوّلاً انتخاب نام نیکو برای فرزندان و آنگاه جلوگیری از نامگذاری نامناسب دیگران روی کودکان و برخورد با این عمل زشت آنهاست.

2ـ تبعیض

تبعیض به معنای «جزء‌جزء کردن، جدا کردن برخی را از برخی دیگر، بعضی را بر بعضی ترجیح دادن» است (زمانی، 1367: 314) که در منابع دینی، به علّت اثرات مخرّب آن بسیار نهی شده است. قرآن کریم در سوره حجرات به این موضوع اشاره داشته است و دلیل تفاوت افراد را نسبت به یکدیگر و تنها دلیل برتری افراد را بر یکدیگر چنین بیان می‌دارد:

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر: ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بی‌تردید، خداوند دانای آگاه است (الحجرات/ 13).

قرآن کریم این موضوع را از منظر تربیتی، در داستان حضرت یوسف(ع) بررسی نموده است و به آثار و پیامدهای آن به طور مفصّل در سوره یوسف پرداخته است که در پایان این بحث به این آثار اشاره خواهد شد. علاوه بر قرآن، معصومین(ع) نیز مسلمانان را به‌شدّت از این رفتار در ارتباط با افراد جامعه، به‌ویژه افراد خانواده و فرزندان نهی فرموده‌اند. پیامبر اکرم(ص) ضمن درخواست یکی از انصار، در این زمینه می‌فرمایند:

«جَاءَ رَجُلٌ مِنَ اَلْأَنْصَارِ إِلَی النَّبِیِّ(ص) قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أُحِبُّ أَنْ تَشْهَدَ لِی عَلَی نَخْلٍ نَحَلْتُهَا ابْنِی قَالَ: مَا لَکَ وَلَدٌ سِوَاهُ. قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَنَحَلْتَهُمْ کَمَا نَحَلْتَهُ. قَالَ: لاَ. قَالَ: فَإِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لاَ نَشْهَدُ عَلَی الْجَنَفِ:در زمان رسول خدا(ص)، مردی از انصار به نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: یا رسول‌الله! شاهد باش که من نخلستانم را به این فرزندم بخشیدم. حضرت فرمود: آیا فرزند دیگری نیز داری؟ گفت: بله. فرمود: به همه آن‌ها نخلستانی مانند همین نخلستان بخشیده‌ای؟ گفت: نه. پیامبر(ص) فرمود: ما سلسله پیامبران به چنین ظلمی شاهد نمی‌شویم» (صدوق، بی‌تا، ج 3: 69).

حضرت علی(ع) نیز در حکومت سراسر رحمتِ خود، همواره از این رفتار دوری نموده، یاران و کارگزاران خود را نیز از آن نهی می‌فرمودند. ایشان در ردّ درخواست یاران خود مبنی بر اعمال تبعیض و بهره‌مندی بی‌دلیل مخالفان می‌فرمایند:

«أَتَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ وَ مَا أَمَّ نَجمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً لَوْ کَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یَضَعُهُ فِی الْآخِرَه وَ یُکْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ: آیا به من دستور می‌دهید برای پیروزی خود، از جور و ستم درباره امّت اسلامی که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم؟!

به خدا سوگند! تا عمر دارم و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می‌کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد. اگر این اموال از خودم بود، به گونه‌ای مساوی در میان مردم تقسیم می‌کردم تا چه رسد که جزو اموال خداست! آگاه باشید که بخشیدن مال به آنان که استحقاق ندارند، زیاده‌روی و اسراف است. ممکن است در دنیا مقام بخشنده آن را بالا برد، امّا در آخرت پَست خواهد کرد، در میان مردم ممکن است او را گرامی بدارند، امّا در پیشگاه خدا خوار و ذلیل است» (نهج‌البلاغه/ خ 126).

تبعیض، یکی از مصادیق بی‌عدالتی است که حضرت علی(ع) در طول حکومت پنج‌ساله خود به مبارزه با آن پرداخت و تلاش نمود تا به بی‌عدالتی حاکم بر جامعه که از زمان خلفای گذشته پایه‌ریزی شده بود، پایان داده، حکومت نبوی را بازسازی نماید.

خانواده نیز که کوچکترین عنصر اساسی هر جامعه است، از این اصل مبرّا نیست و باید عاری از تبعیض و بی‌عدالتی باشد. بعضی از والدین به دلایل متفاوت، همچون بیماری کودکِ مورد توجّه، دلبستگی به او و... غافل از پیامدهای شوم آن از این روش، دانسته یا نادانسته استفاده می‌نمایند.

والدین اگر به این پیامدها توجّه داشته باشند، هرگز به چنین روشی دست نخواهند زد؛ زیرا این روش خطرهایی دارد که متوجّه همه افراد خانواده خواهد شد و برای هیچ فردی استثناء قائل نیست. این پیامدها عبارتند از:

ـ ایجاد خلاء عاطفی بین والدین و فرزندان و کاهش محبّت بین آنها.

ـ احساس ناامنی ناشی از برخورد والدین و احساس کمبود محبّت که به افسردگی کودک منجر خواهد شد.

ـ کودک به دلیل احساس بی‌مهری حاصل از این طرز برخورد خانواده، به‌راحتی به سوی دیگران جذب می‌شود. این جذّابیّت گاه خسارات جبران‌ناپذیری برای کودک و خانواده به بار می‌آورد.

ـ یکی از عواقب حاصل از برخورد تبعیض‌آمیز، ایجاد کینه بین فرزندان است که گاه منجر به آسیب دیدن کودک مورد توجّه والدین از سوی کودکان دیگر خواهد شد.

نتیجه‌گیری

با بررسی مختصری پیرامون روش‌های عاطفی آسیب‌زا در تربیت و نقد آنها با منابع دینی، به‌ویژه معارف علوی می‌توان به نتایج زیر دست یافت:

خانواده با تحقیر کودک علاوه بر اینکه به اهداف تربیتی خود دست نخواهد یافت، مشکلات تربیتی متعدّدی را برای کودک، خانواده و جامعه به وجود می‌آورد.

کودکان با برخورد تحقیرآمیز والدین و مربّیان خود، کم‌کم یقین پیدا می‌کنند که کم‌و‌کاستی در وجود آنهاست و نمی‌توانند آن را از خود دور کرده، به اصلاح خود بپردازند. پیدایش چنین عقیده‌ای در ذهن کودک، علاوه بر درونی شدن آن عیب در او، اعتماد به نَفْس وی را سلب نموده، انگیزه اصلاح رفتار را از او می‌گیرد.

کودک در مواجهه با برخورد تحقیرآمیز والدین خود، مخصوصاً هنگامی که تحقیر و اهانت بدون هیچ دلیل و منطقی باشد، احساس ناامنی عاطفی نموده، باعث خلاء عاطفی بین والدین و فرزند شده، کم‌کم در کودک نسبت به والدین احساس انزجار و تنفّر به وجود می‌آید.

برخورد تحقیرآمیز والدین و مربّیان نسبت به فرزندان و تنفّر ایجاد شده در آنها، فرزندان را بر آن می‌دارد که در خفا و در اقدامی تلافی‌جویانه به تحقیر والدین خود پرداخته، کم‌کم این عادت زشت علنی می‌شود و احترام بین والدین و فرزندان از بین خواهد رفت. با این گونه حرمت‌شکنی‌ها، زمینه برای بسیاری از لغزش‌ها و خطاها در فرزندان ایجاد می‌شود و دیگر والدین به عنوان الگوی اصلی و اوّلیّه فرزندان به حساب نمی‌آیند.

یکی دیگر از آسیب‌های تحقیر، سُستی فرزندان در مقابل تکریم دیگران است. کودکانی که در خانواده همیشه مورد تحقیر و اهانت قرار گرفته‌اند، به کوچکترین محبّت و احترامی پاسخ مثبت داده، به‌راحتی جذب طرف مقابل می‌شوند و وی را الگوی خود نموده، در همه حالات از او تبعیّت می‌کنند. حال اگر این شخص، فردی ناصالح باشد، خطرات فراوانی فرزندان را تهدید خواهد کرد و زمینه را برای انحرافات پی‌درپی فراهم می‌نماید. بنابراین، مربّیان، به‌ویژه والدین نباید اثرات مخرّب این روش را نادیده گرفته، از این روش که مصادیق آن استهزاء و تمسخر، ملامت و سرزنش، تهمت، دشنام و القاب زشت می‌باشد، در هیچ شرایطی استفاده نمایند.

والدین و مربّیان با درک بهتر موقعیّت کودک، احساسات او و دقّت در عملکرد خود در برابر افراد خانواده و به طور کلّی، متربّیان، باید سعی خود را بر ایجاد رابطه برابر بین خود و کودکان نمایند تا آنها را از خطراتی چون احساس حقارت، حسادت، کینه و کمبود اعتماد به نَفْس دور نمایند.

پی نوشت ها:

5ـ قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِین: [شیطان ] گفت: پس به عزّت تو سوگند که همگى را جدّاً از راه به در مى برم!  (ص/ 82).

مراجع

قرآن کریم.

نهج‌البلاغه.

ابن‌بابویه قمی (صدوق)، محمّدبن علی. (بی‌تا). مَن لا یحضره الفقیه. علی‌اکبر غفّاری. قم: مؤسّسه نشر اسلامی.

ابن‌حمید، صالح‌بن عبدالله. (بی‌تا). موسوعهالنّضره النّعیم فی مکارم أخلاق الرّسول الکریم(ص). جدّه: دار الوسیله.

ابن‌شعبه حرّانی، حسن بن علی. (1362). تحف‌العقول عن آل رسول(ص). علی‌اکبر غفّاری. قم: مؤسّسه النّشر الإسلامی التّابعه لجماعه المدرّسین بِقُم.

انصاری، مرتضی بن محمّدامین. (1373). صراه النّجاه. ترجمه محمّدحسین فلاّح‌زاده. قم: کنگره جهانی بزرگداشت دویستمین سالگرد تولّد شیخ اعظم انصاری.

تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمّد. (بی‌تا). الف. غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم. ترجمه مهدی رجایی. قم: دارالکتب الإسلامی.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (بی‌تا). ب. غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم. ترجمه محمّدعلی انصاری قمی. تهران: بی‌نا.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (1378). غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم. ترجمه سیّد هاشم رسولی محلاّتی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

جندی، مؤیّدالدّین محمود. (1362). نفحهالرّوح و تحفهالفتوح. به کوشش نجیب مایل هروی. تهران: مولوی.

حرّ عاملی، محمّدبن حسین. (بی‌تا). الف. تفصیل وسائل‌الشّیعه لتحصیل مسائل الشّریعه. قم: مؤسّسه آل‌البیت(ع) لإحیاء التّراث.

ــــــــــــــــــــــــــ . (بی‌تا). ب. جواهرالسّنیّه فی الأحادیثالقدسیّه. بیروت: مؤسّسه الأعلمی للمطبوعات.

حسین‌زاده، علی. (1390). سبک‌های معیار. قم: ادیان.

حق‌شناس، حسین. (1383). بشنو از نی (شرحی بر حکایت‌های مثنوی). قم: مؤسّسه فرهنگی انتشاراتی شاکر.

حویزی، عبدعلیّ‌بن جمعه. (بی‌تا). تفسیر نورالثّقلین. هاشم رسولی. قم: اسماعیلیان.

خوانساری، جمال‌الدّین محمّد. (1366). شرح غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم. تهران: دانشگاه تهران.

داورپناه، ابوالفضل. (1366). انوار العرفان فی تفسیر القرآن. تهران: کتابخانه صدر.

زمانی، کریم. (1367). فرهنگ لغات نهج‌البلاغه. تهران: کیهان.

سادات، محمّدعلی. (1373). اخلاق اسلامی. تهران: سمت.

سیری در سپهر اخلاق. (1389). به کوشش کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات اصفهان. قم: صحیفه خِرَد.

شبّر، عبدالله. (1374). الأخلاق. جواد شبّر. قم: مرکز الغدیر للدّراسات الإسلامیّه.

شیروانی، علی. (1379). اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن. قم: دارالفکر.

طبرسی، فضل‌بن حسن. (بی‌تا). مشکاهالأنوار فی غُرَرُ الأخبار. صالح جعفری. نجف اشرف: المکتبه الحیدریّه.

عسکری، حسن‌بن عبدالله. (بی‌تا). الفروق فی اللّغه. بیروت: دار الآفاق الجدیده.

فیض کاشانی، محمّدبن شاه مرتضی. (1376). المحجّهالبیضاء فی تهذیب‌الإحیاء. علی‌اکبر غفّاری. قم: مؤسّسه النّشر الإسلامی.

قائمی امیری، علی. (بی‌تا). مجموعه بحث‌ها در زمینه خانواده و تربیت کودک. قم: دار التّبلیغ الإسلامی.

قائمی‌مقدّم، محمّدرضا. (1382). روش‌های آسیب‌زا در تربیت از منظر تربیت اسلامی. قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.

ــــــــــــــــــــــ . (1391). روش‌های تربیتی در قرآن. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

قرشی بنابی، علی‌اکبر. (1377). مفردات نهج‌البلاغه. محمّدحسین بکایی. تهران: مؤسّسه فرهنگ نشر قبله.

قلعه‌جی، محمّد رواش. (بی‌تا). الموسوعه الفقهیه المیسره. بیروت: دار النّفایس.

قمی، عبّاس. (بی‌تا). سفینهالبحار و مدینهالحکم. قم: اسوه.

کلینی، محمّدبن یعقوب. (بی‌تا). الکافی. علی‌اکبر غفّاری. تهران: دار الکتب الإسلامیّه.

لطف‌آبادی، حسین. (1380). عواطف و هویّت نوجوانان و جوانان. تهران: نسل سوم.

مجلسی، محمّدباقر. (بی‌تا). بحار الانوار. محمّدباقر محمودی. بیروت: دار احیاء التّراث العربی.

محمّدی ری‌شهری، محمّد. (1379). میزان الحکمه. قم: مؤسّسه علمی و فرهنگی دار الحدیث سازمان چاپ و نشر.

مکارم شیرازی، ناصر و دیگران. (1379). تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الإسلامیّه.

نراقی، احمد. (1378). معراج‌السّعاده. قم: هجرت.

نراقی، مهدی. (بی‌تا). جامع السّعادات. به کوشش محمّد کلانتر. بیروت: مؤسّسه الأعلمی للمطبوعات.

ورّام، مسعودبن عیسی. (بی‌تا). تنبیه الخواطر و نزههالنّواظر. قم: مکتبه الفقیه.

هاشمی شاهرودی، محمود. (بی‌تا). فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع). قم: مؤسّسه دایرهالمعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت(ع).

نویسندگان:

علی حسین‌زاده: استادیار دانشگاه کاشان

هاجر قاسمی گَوَرْتی: دانشجوی کارشناسی ارشد نهج‌البلاغه دانشگاه کاشان

فصلنامه معارف قرآنی شماره 22

انتهای متن/

برچسب ها :قم
شماره پیامک قم نا: 50001717150598رایانامه: info@Qumna.com