چکیده
دینپژوهی در دورة معاصر نواندیشان زیادی را به خود دیده است؛ یکی از این نواندیشان دکتر سروش است؛ وی در تاریخ تئوریپردازی خود مراحل مختلفی را طیّ کرده است. اولین گام وی در این راستا با قبض و بسط تئوریک شریعت آغاز شد و با فرضیة بسط تجربة نبوی استمرار یافت. وی در فرضیة اول معرفت دینی را بشری و تاریخی و نسبی پنداشته و در فرضیة دوم یک گام به عقب رفته، متن دین را متحوّل و تاریخی دانسته است. وی در تئوری جدیدش ـ که نام «محمّد(ص) راوی رؤیای رسولانه» را بر آن نهاد ـ گامی دیگر به عقب برداشته است. سروش مدعی است که در این تئوری آخرین پنجره ناگشوده در این باب را باز کرده و فرایند وحی را ـ برخلاف گذشته ـ یکسره در رؤیا و خواب خلاصه نموده است. وی نقش پیامبر را راوی و گزارشگر آنها میداند. لذا، روشی که سروش برای تفسیر وحی پیشنهاد میکند روش تعبیرگرایی است که به زعم وی میتواند رقیب جدّی برای ظاهرگرایی و تأویلگرایی در تاریخ اسلامی باشد. دکتر سروش در آخرین تئوری خود شش مقدمه ترتیب داده است تا از طریق آن بتواند فرضیة خود را اثبات نماید. نگارندة این مقاله با بررسی و نقد مقدّمات و استدلال وی، این تئوری را در نهایتِ سستی و ضعف یافته است
کلیدواژه ها: وحی؛ زبان؛ رؤیا؛ رؤیای رسولانه؛ تجربة دینی؛ عبدالکریم سروش
نویسندگان:
هادی صادقی: دانشجوی دکترای دانشگاه ادیان و مذاهب قم
مرتضی حبیبی سیسرا: دانشجوی دکترای دانشگاه ادیان و مذاهب قم
محمدمهدی علیمردی: استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب قم
فصلنامه آیین حکمت - دوره 9، مسلسل 31، بهار 1396.