کد خبر ۴۹۷۸۵ انتشار : ۴ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۰۸

محدثی گرانقدر از دیار طبرستان ؛ محدث نوری

روزهای جمعه برنامه او تغییر می‌کرد. صبحها بعد از آنکه از حرم باز می‌گشت به مطالعه برای منبر می‌پرداخت و یک ساعت بعد از طلوع خورشید به مجلس عمومی خود می‌رفت و سخنانی بلیغ و گهربار افاده می‌کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی خبر قم به نقل از خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) تبیان نوشت: تقریباً در صد سال پیش، مرحوم حاج میرزا حسین نوری، کتابی به نام «لؤلؤ و مرجان، در شرایط پله‌ی اول و دوم منبر روضه‌خوانان» نوشت. آن زمان، یک محدث که دلسوز، روشن‌فکر و آگاه بود، به فکر این بود که پله‌ی اول و دوم منبر، هرکدام شرایطی دارد؛ بی‌شرط نمی‌شود وارد این میدان شد. شاید در آن روز، روضه‌خوانان و مرثیه‌خوانان روی پله‌ی اول، و وعاظ روی پله دوم می‌نشستند. آن روز، آن بزرگوار می‌نوشت و در محدوده‌ی دید آن زمان می‌دید؛ اما امروز شما در یک محدوده‌ی وسیع‌تر می‌بینید و می‌توانید آن را عمل بکنید: چه کسی به صورت مجاز منبر برود و مورد قبول جامعه‌ای که بر این کار نظارت دارد، باشد؟ چه بگوید؟ کی و کجا بگوید؟ این، به معنای نسخه‌نویسی و دست این و آن دادن نیست. در کشورهای اسلامی دیگر این‌گونه است که مأموران دولتی چیزی را می‌نویسند و در اختیار امام جمعه‌ای می‌گذارند و می‌گویند این را بخوان. نه، تفکر و مطالعه و بررسی و استفاده‌ی از اساتید فن و پیش‌کسوتهای این میدان لازم است و باید با معیارهایی، مناسب‌گویی و درست‌خوانی، با هدف اصلاح خواندن و گفتن، انجام بگیرد. امروز در بسیاری از زمینه‌ها ضابطه وجود دارد. خوشبختانه حوزه‌های علمیه و در رأس آن‌ها حوزه‌ی مبارکه‌ی علمیه‌ی قم، در جهت سازماندهی و طبقه‌بندی و مراتب‌سازی پیش می‌رود. این، حرکت مبارکی است که اگرچه دیر آغاز شده، اما بالاخره شروع گردیده است. در این میدان هم چنین کاری بایستی انجام بگیرد. البته دشوار است و فکر و زحمت و پشتکار لازم دارد؛ اما باید بشود. آن نسلی که می‌خواهد از سخن دینی ما استفاده کند، اگر ما آن را پیراسته نکنیم، از ما نمی‌گذرد. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از روحانیون ۱۳۷۰/۰۴/۲۰)

سخن در این مقال از بزرگ مردی است که در پاسداری از حریم قدسی فرستادگان خداوند سبحان از هیچ تلاشی فروگزار ننمود و هرچه در توان داشت در این مسیر در طبق اخلاص گذارد و تقدیم مولای صاحب العصرش ارواحنا فداه نهاد.

محدثی گرانقدر از دیار طبرستان که اهالی آن از دیرباز در زمره فروتنانِ مقابل امامان معصوم علیهم السلام بودند. شیخ میرزا حسین بن محمد تقی بن علی محمد نوری طبرسی (۱۲۵۴-۱۳۲۰ق) معروف به محدث نوری و حاجی نوری از محدثان شیعه در قرن چهاردهم هجری. شهرت محدث نوری بیشتر به سبب تالیف کتاب مستدرک الوسائل است.

پدرش عالم فاضل شیخ محمد تقی بن علی محمد بن تقی نوری (1201 - 1263) که از سرشناسان علما و فقهای عصر بود که برایش مهارت تمام در فقه و اصول و علوم العقلیّۀ [فلسفه] ذکر کرده اند که البته در سرودن شعر هم صاحب ذوق بود. هنوز هشت سال او تمام نشده بود که غبار یتیمی بر چهره او نشست و پدر بزرگوار خود را، از دست داد.

زندگی علمی
حسین در خانواده‌ای اهل علم به دنیا آمده بود. لذا علاقه ای وافر به علم و دانش و سلسله جلیل روحانیت داشت. از همان کودکی به درس فقیه بزرگ آن دیار، مولا محمد علی محلاتی، رفت و علم و دانش را از محضر آن عالم بزرگ فرا گرفت.
میرزا در آغاز جوانی به شهر تهران سفر کرد تا از علمای بزرگ آن شهر نیز بهره‌مند گردد. او در مجلس درس عالم جلیل شیخ عبدالرحیم بروجردی حاضر شد و از خرمن علم و دانش آن دانشمند بزرگ خوشه چید.

وی به تدریج محضر استوانه های علم و فضل و تقوا را درک نمود. از آن جمله می توان اشاره کرد به:
1. شیخِ اعظم مرتضی انصاری. مرحوم محدث چند ماهی بیش محضر بحث شیخ را درک ننمود و در سال 1280 ق از ایشان اجازه نقل حدیث گرفت.
2. فقیهِ گران سنگ مولی محمد علی محلاتی
3. شیخ العراقین، شیخ عبدالحسین طهرانی. ایشان اولین کسی بود که به مرحوم محدث نوری در سال 1276 ق اجازه [اجتهاد یا نقل حدیث] داد.
4. عالم جلیل القدر شیخ عبدالرحیم بروجردی
5. مولی فتحعلی سلطان آبادی
6. فقیه گرانمایه مولی شیخ علی خلیلی
7. سید مهدی قزوینی
8. محقق میرزا محمد هاشم پسر میرزا زین العابدین موسوی خوانساری. ایشان نیز از کسانی است که به مرحوم محدث اجازه داد.
9. فقیه بزرگ میرزا حسن شیرازی
10. عالم بزرگ حاج مولی علی کنی

شاگرد وی مرحوم آغا بزرگ تهرانی در کتاب نقباء البشر درباره ایشان می گوید:
اگر انسان بر آنچه از کتب گران سنگ و تالیفات با ارزش که همچون دریایی موّاج از تحقیق و دقت نظر است؛ و همچنین بر وسعت اطلاعات بی نظیر او، کمی تامل و تفکر نماید؛ بدون شک پی خواهد برد که او به تاییدات روح القدس (از ملائکه مقربین) مویَّد [مورد تایید] بوده است.

وی در جایی دیگر می افزاید:
به راستی که او نفسش را نذرِ خدمت به علم کرد و هیچ چیز به اندازه بحث، جست و جو و کاوش برایش اهمیت نداشت و ... این ها [همه] از فضل خداست و به هرکس که بخواهد عطا می کند و خداوند واسع و علیم است.
مرتبه علمی ایشان تا اندازه ای بالاست که علمای بعد از او به آراء و نظرات ایشان استدلال می کنند و ایشان را به دلیل شدت دقت و عمق دانائیش در استناد کردن کافی می دانند.

مرحوم استاد مطهری در کتاب ده گفتار درباره حدیث مشهور (ان الله یبعث لهذه الامه علی راس کل مائۀ سنۀ من یجدّد لها دینها) می نویسد:
برای این حدیث هیچ طریقی از طرق روایی شیعی موجود نیست، چرا که حاجی نوری آن را از کتاب های اهل سنت نقل نموده و این بزرگترین دلیل بر عدم وجود آن در کتب شیعی است و گرنه حاجی نوری [که بسیار اهل تتبّع بوده است] آن را نقل می کرد.

و یا این که استاد کیوان سمیعی در خصوص نادرست بودن انتساب آل وحید بهبهانی به شیخ مفید این گونه می نویسد:
حاجی میرزا حسین نوری که از نظر تتبُّع در حدیث و رجال کم نظیر است، آن [انتساب آل وحید بهبهانی به شیخ مفید] را در کتاب "فیض القدسی" و "خاتمه مستدرک الوسائل" ذکر نکرده است و این دلیل بر عدم صحت آن است.

ونظیر آنچه که آمد از مولی کاظم خراسانی و سید محسن امین [مؤلف اعیان الشیعۀ] و دیگر بزرگان بسیار نقل شده که جملگی از عظمت تسلط محدث نوری بر حدیث و رجال حکایت می کند و ما اینجا به ذکر همین دو مورد بسنده می کنیم.

آثار و تالیفات
ایشان از دایره سلسله ای عظیم از علمای شیعه است که مسئولیت محکم کردن پیمان ولایت میان شیعیان و امام عصرشان علیه السلام را به گردن گرفت و در اثبات وجود آن امام حیّ و حاضر (ولی از دیده شناختِ اغیار غائب) اهتمام فراوان می ورزید. همچنین در بر طرف کردن شبهاتی که نسبت به امام عصر ارواحنا فداه بود از اشخاص شیعه تلاش می نمود.

همچنین عمل می کرد به آنچه که امامش به آن راضی بود. می بینیم که کتابی تالیف کرده است که نامش چنین است:
"کشف الاستار فی احوال الامام الغائب عن الابصار" که در رد بر شاعری است که در شعرش نسبت به وجود آن حضرت شک و شبهه وارد کرده بود.

و کتابی دیگر با نام:
"جنۀ المأوی فیمن فاز بلقاء الحجۀ -علیه السلام- [له او معجزته] فی الغیبۀ الکبری" که در آن از 59 نفر از علاقمندان آن حضرت یاد می کند تا عنایت امام علیه السلام در عصر غیبت را بر همگان آشکار سازد.

تالیفات ایشان :
کتاب هایی که به عربی تالیف نموده اند:
1. اخبار حفظ القرآن
2. الاربعونیات به جمع چهل امر از اموری که در روایات معصومین علیهم السلام به عدد اربعین اشاره دارد.
3. البدر المشعشع در بیان ذره جناب موسی المبرقع علیه الرحمۀ
4. تحیّۀ الزائر
5. جنۀ المأوی فیمن فاز بلقاء الحجۀ -علیه السلام- فی الغیبۀ الکبری
6. دارالسلام فیما یتعلق بالرویا و المنام
7. رسالۀ فی موالید الائمّه علیهم السلام
8. الصحیفۀ الثانیۀ العلویۀ شامل 103 دعا از ادعیه آن حضرت علیه السلام
9. الصحیفۀ الرابعۀ السجادیۀ که در آن 77 دعا از امام سجاد علیه السلام را جمع کرده است که در صحف سجادیه پیشین ذکر نشده است.
10. ظلمات الهاویۀ فی مقالب معاویه
11. الفیض القدسی فی ترجمۀ علامۀ المجلسی
12. کشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار
13. مستدرک مزار البحار که از جمله تصنیفات ایشان است که چاپ نشد.
14. مستدرک الوسائل
15. معالم العِبَر فی استدراک "البحار" السابع عشر
16. نفس الرحمان فی فضائل سیدنا سلمان

کتاب هایی که به فارسی تالیف کرده اند:
1. ترجمه جلد دوم دارالسلام
2. سلامۀ المرصاد
3. شاخه طوبی
4. کلمه طیبه
5. لؤلؤ و مرجان در شرط پله اول و دوم روضه خوان: در آداب روضه خوانی
6. النجم الثاقب فی احوال الامام الغائب
و بسیاری از کتب دیگر که برای جلو گیری از اطاله مقاله از نام بردن آن ها خود داری می شود.

سیره زندگی
محدث نوری (اعلی الله مقامه) پیوسته ملتزم به وظایف شرعی بود و برای هر ساعتی از شبانه روز برنامه‌ای داشت که از آن تخلف نمی‌کرد.
شاگردش آقا بزرگ تهرانی برنامه زندگی وی در نجف اشرف را این گونه بیان می‌فرماید:
زمان نوشتن وی بعد از نماز عصر تا هنگام غروب بود و زمان مطالعه وی بعد از نماز عشا تا هنگام خواب بود.
او همیشه با وضو می‌خوابید و شب‌ها هم کم می‌خوابید، دو ساعت قبل از طلوع فجر بیدار می‌شد و وضو می‌گرفت. یک ساعت قبل از طلوع فجر به حرم حضرت امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام مشرف می‌شد و این برنامه در زمستان و تابستان ادامه داشت.
او پشت «در قبله» می‌رفت و نماز شب می‌خواند تا سید داود نائب، کلید دار حرم، می‌آمد و در را باز می‌کرد و محدث نوری اولین کسی بود که وارد حرم می‌شد.

او به سید داود در روشن کردن چراغهای حرم کمک می‌کرد آنگاه بالای سر ضریح حضرت می‌ایستاد و زیارت می‌خواند. بعد از طلوع فجر نماز صبح را به جماعت اقامه می‌کرد و تا هنگام طلوع خورشید به تعقیبات نماز و دعا می‌پرداخت.

بعد از آن به کتابخانه بزرگ خود می‌رفت. آن کتابخانه شامل هزاران جلد کتاب نفیس و نسخه‌های خطی ارزشمند و گران‌بها و کم‌نظیر و یا منحصر به فرد بود. او به جز به هنگام ضرورت از کتابخانه خارج نمی‌شد. بعد از ساعتی برخی از شاگردانش مانند علامه شیخ علی بن ابراهیم قمی و شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیح الجنان و مولی محمدتقی قمی برای تصحیح و مقابله و نگارش و یا نسخه برداری به کمک او می‌آمدند.

بعد از پایان کار کمی غذا می‌خورد و استراحت می‌کرد و بعد، نماز ظهر را در اول وقت می‌خواند و بعد از نماز عصر، دوباره همان برنامه را ادامه می‌داد.

روزهای جمعه برنامه او تغییر می‌کرد. صبحها بعد از آنکه از حرم باز می‌گشت به مطالعه برای منبر می‌پرداخت و یک ساعت بعد از طلوع خورشید به مجلس عمومی خود می‌رفت و سخنانی بلیغ و گهربار افاده می‌کرد.

او سعی بر آن داشت تا هر چه بالای منبر می‌گوید یقینی باشد و مطالب مشکوک را مطرح نمی‌کرد و هنگام ذکر مصیبت اهل‌بیت علیهم‌السّلام اشک بر محاسن شریفش جاری می‌شد.

بعد از مجلس به مستحبات روز جمعه مانند کوتاه کردن ناخن و شارب و غسل روز جمعه و دعاها و آداب و مستحبات دیگر می‌پرداخت. عصر روز جمعه هم چیزی نمی‌نوشت و به حرم می‌رفت و مشغول انجام زیارت و دعاهای وارده می‌شد و این برنامه ایشان تا هنگام وفات ادامه داشت.

حکایتی از حاج میرزا حسین نوری
مرحوم آیت الله سید احمد زنجانی در کتاب «الکلام یجر الکلام» ضمن توصیه به اینکه " انسان در هر راه باشد، باز بايد راه باريكى با خدا داشته باشد" حکایت آموزنده ای را ذکر می کنند. این حکایت را فردی برای مرحوم میرزای نوری نقل کرده اند:
« من در ميان قافله‏ اى بودم. عدهّ‏اى از اعراب، جلوى قافله را گرفتند، مشغول لخت نمودن اهالى قافله گرديدند. من وجهى داشتم كه تمام اميدواري ام در اين سفر، بر آن بود كه اگر آن از دست من مى ‏رفت، در نهايت اضطرار واقع مى ‏شدم. خواستم آن را در يك نقطه‏ اى به خاك بسپارم، ديدم آن ها در تحت نظر گرفته، مراقبند. در اين اثناء، نظرم به يك شيخ عربى افتاد كه سجّاده‏اى پهن كرده، مشغول نماز شب بود. من پول را پيش او برده، به او سپردم تا آن ها از غارت قافله فارغ گرديدند. در غارت كردن، جانب انصاف را نيز مراعات مى ‏نمودند. آن هائى كه خرجى كم داشتند، چيزى از آن ها نمى ‏گرفتند و از سايرين نيز، همه ما في يد آن ها را نمى‏ گرفتند. به نسبت، يك چيزى مى ‏گرفتند و يك چيزى هم باقى مى‏ گذاردند. يك وقت من ملتفت شدم كه آن شيخ عرب كه من پول به او سپردم، رئيس همين دزدها بوده. با خود گفتم: من عجب كارى كردم، گوسفند را به دست خود به گرگ سپردم. نطقم بسته شد. نفسم به شماره افتاد. نه جرأت مطالبه داشتم و نه اميد ردّ نمودن. در ميان درياى اندوه غوطه خوردم. در اين اثناء ديدم كه خود شيخ، مرا صدا زد كه بيا امانتت را ببر. رفتم تحويل گرفتم، بى ‏آن كه دستى به آن زده باشد. من متحيّر شدم، گفتم: من از اين كارهاى تو خيلى در عجبم؛ آن نماز شب و امانت دارى تو و آن گاه رياست اين جماعت دزدان. اين معمّا را براى من حل كن.
گفت: اين ها همگى طايفه منند. در ترك اين كار منحوس كه آن ها بر خود شغل گرفته ‏اند، از من حرف شنوى ندارند؛ ولى در تقليل آن و رعايت جانب انصاف، يك قدرى از من حرف مى‏ شنوند. من هميشه به آن ها پند مى‏ دهم كه انسان در همه حال، راهى با خدا داشته باشد؛ حتّى در همين غارتگرى و آزار مردم نيز بايد آن راه را به روى خود نبندد. مثلاً آن هايى كه عاجز و فقيرند، متعرّض حال آن ها نشوند و سايرين را هم مضطرّ و لاعلاج ننمايند و راه چاره را به كلّى بر آن ها نبندند؛ و براى همين غرض كه جلوى بى ‏انصافى آن ها را بگيرم، گاه با آن ها مى ‏آيم كه مرا ملاحظه نموده، پا از جاده انصاف كنار نگذارند؛ و الا در اصل مظالم آن ها، به هيچ وجه من شركت ندارم».

وفات
آن محدث جلیل القدر در شب چهارشنبه سه روز مانده به آخر جمادی الثانی در سال 1320 و در شهر نجف اشرف دار فانی را به سمت دیار باقی ترک گفت.
شیخ مهدی مشهور به پائین شهری که از ایشان اجازه نقل حدیث داشت، متولی غسل ایشان شد و بنا بر وصیت آن عزیز بین کتاب و عترت یعنی در ایوان سوم از سمت راست ورودی صحن مطهر از سوی باب القبله دفن شد.
برچسب ها :قم
شماره پیامک قم نا: 50001717150598رایانامه: info@Qumna.com