کد خبر ۹۱۰۸۴ ۹۰۳ بازدید انتشار : ۲۰ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۴۷

حکایت جالبی در مذمت هدیه گرفتن علما

ابوالفضل بیهقی

پایگاه اطلاع رسانی خبرقم (قم‌نا) | برگرفته از تاریخ بیقهی: داستان بر این مدار بود که زمانی «امیرمسعود غزنوی» فرزند سلطان محمود و جانشین او را بیماری فرا می‌گیرد. مسعود در ماه صفر ۴۲۸ هجری قمری بهبود می‌یابد و به شکرانه آن می‌خواهد از مال حلال به مستحقان صدقه بدهد. امیرمسعود بخش کوچکی از زرهای دولتی را که پدرش هنگام جنگ در هندوستان به دست آورده بود، آن را زر حلال می‌دانست. چون پدر «بتخانه‌ها خراب کرد، بتهای زرین بشکست و گداخت و این زر حلال بی‌شبهه را در مواقع صدقه به ‌کار می‌بردند». صدقه‌ای که برای شکرانه سلامت آدمی به مستحقان می‌دهند، البته باید از مال حلال باشد. جالب است که بسیاری از شاهان ایران در ذهنشان مال دولتی را یکسر حلال نمی‌پنداشتند. اگر می‌خواستند برای سلامت خود صدقه‌ای به مستحقی بدهند، باید از زر حلال می‌بخشیدند!

اکنون امیر باید گیرنده مستحقی پیدا کند که زر را به او بدهند. مسعود با رئیس دبیرخانه (یا وزیرش) بونصر مشکان مشورت می‌کند. بونصر یک قاضی پیر بازنشسته به نام «ابوالحسن بولانی» و پسرش بوبکر را نام می‌برد که سخت تنگدست‌اند. مسعود، خشنود می‌شود که دو تن مستحق پاکدامن را دریابند و برای این کار دو کیسه زر حلال(!) در اختیار وزیر می‌گذارد. بونصر قاضی و پسرش را احضار می‌کند. وزیر سخندان خوب شرح می‌دهد که سلطان محمود چگونه زر حلال را در جنگ‌ها از زر مشکوک جدا می‌کرد و اکنون مسعود مقداری از آن زر را به قاضی تنگدست ولی عالی‌همت تقدیم می‌دارد.

قاضی تنگدست به شرح و بسط بونصر گوش می‌سپارد. آن‌گاه پس از دعا و تشکر از عنایت شاه می‌گوید که: "این صلت‎ فخر است، پذیرفتم و بازدادم که مرا به کار نیست و قیامت سخت نزدیک است حساب این‎ نتوانم داد و نگویم که مرا دربایست نیست؛ اما چون بدان‌چه دارم  _و اندک است_ قانعم‎، و زر و بال این چه به کار آید!؟"

وزیر می‌گوید: "ای سبحان‌الله! زری که سلطان محمود به غز و از بتخانه‌‎ها به شمشیر بیاورده باشد و بتان شکسته و پاره کرده و آن را امیرالمؤمنین می‎‌روا دارد ستدن آن، قاضی همی نستاند؟" زری که امیر مسلمانان در راه جهاد به ‌دست آورده و خلیفه اسلام آن را می‌پذیرد، پس ناپذیرفتن قاضی چه معنی دارد!؟

قاضی می‌گوید: "زندگانی خداوند دراز باد! حال خلیفه دیگر است که او خداوند ولایت است و خواجه با امیر محمود به غزوه‎‌ها بوده است و من نبوده‎‌ام و بر من پوشیده‎ است که آن غزوه‌ها بر طریق سنت مصطفی علیه‌السلام هست یا نه؛ من این نپذیرم و در عهده این‎ نشوم."

گرچه گردآلود فقرم، شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشید دامن‌ تر کنم
شعر از حافظ

https://t.me/qomna_com

https://www.instagram.com/qomna_com/